-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 15:12
باد که بیاید و چترها را ببرد بهانه باران جور می شود تا خیست کند از خویش
-
a man
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 14:47
A man of no land wandering.. wandering.. wandering.. roaming and roaring, roaring and roaming in seek of a land and if he doesn`t find it, it doesn`t matter A man of no time wondering .. wondering.. wondering.. dreaming and screaming, screaming and dreaming in search for a hand and if he doesn`t find it, it`s...
-
برای آنا
یکشنبه 2 خردادماه سال 1389 19:39
مرد از اول می خواست تااو عروسکی شود ملوس تا با خود ببرد هر کجا که خواست زن اکنون عروسکی شده است آویخته به دسته صندلی
-
به بهانه نوروز
شنبه 7 فروردینماه سال 1389 16:01
از وطنت می گریزی که به کجا گریخته باشی برادر امروز میگریزی و فردا روز بر خواهی گسیخت بی خیال مرزها هم اگر بشوی به خیالت که مرزها بی خیالت میشوند باز تو را بر خواهند گرفت و به خطوط خودت بر می کشند و این برایش اب خوردن است تو و زمان یاریش میکنید که راضیت کنند که بیقرار شوی جرا که انجه را که اکنون در بی انی فرداروز...
-
طرحی از هادی حیدری
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 11:17
تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید، چرا که تنها یک سخن یک سخن در میانه نبود: آزادی! ما نگفتیم تو تصویرش کن
-
کریسمس مبارک
شنبه 7 دیماه سال 1387 19:15
-
کاش
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 01:19
یکی از دغدغه های مهم آدم ها فراموش نشدنه امروز یکی می گفت: ¤زنده ایم و فراموش شدیم بمیریم حتی کلاغ هم رو قبرمون نمی خونه¤ ولی برای یک لحظه ای کاش ...
-
برای همسرم
چهارشنبه 13 آذرماه سال 1387 16:08
آنقدر عوض شده ام که باورتان نمیشود هر چه میگردم دنبال نشانه ای در خودم پیدا نمی کنم آنقدر عوض شده ام که باورم نمی شود دیگر هیچ شباهتی به خودم ندارم دستانم را بگیر تا شاید نشانه ای از تو مرا به خاطرم بیاورد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 مهرماه سال 1387 14:39
زندگی و سیگر هیچ
-
منظور؟
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1387 13:28
-من زورم اینه تو زورت چیه؟ -منظورت چیه من زورم چیه؟ -منظورم اینه تو زورت اینه؟
-
زندگی شیرین است
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1387 12:29
رفتم اون پایین دس رودخونه و نشستم ور دل ساحل رفتم تو فکرش ولی نشد منم جستم تو آب که خودمو غرغ کنم یه بار اومدم رو آب و نعره زدم دو مرتبه اومدم بالا و جار زدم اگر اون آبه سرد نبود حتم که تا حالا غرغ شده و کفن پوسونده بودم ولی سرد بود اون آبه! سرد بود! رفتم تو آسانسور شونزه طبقه بالا رفتم تو بحر عشقم گفتم که باس بپرم...
-
رضایت نامه
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1387 13:22
ممنونم از همه ثانیه هایی که مرا راه برده اند از همه دقیقه هایی که با من زندگی کرده اند از همه ساعاتی که مرا که تحمل کرده اند ممنونم از همه روزها هفته ها ماه ها فصلها و از همه سالها ممنونم بخاطر خاطراتی که با من تقسیم کرده اند ممنونم از خواب از شراب و ممنونم از تو بخاطر همه چیز
-
به بهانه غربت به یاد فرهاد وشفیعی کدکنی
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1387 13:33
کوچ بنفشه ها در روزهای آخر اسفند کوچ بنفشه های مهاجر زیباست در نیم روز روشن اسفند وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد در اطلس شمیم بهاران با خاک و ریشه میهن سیارشان در جعبه های کوچک چوبی در گوشه خیابان می آورند جوی هزار زمزمه در من می جوشد ای کاش ای کاش آدمی وطنش را مثل بنفشه ها در جعبه های خاک یک روز می توانست همراه...
-
on the memeory of my beloved ,my grandmother
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 13:02
Tis the reality, she is gone and left her children and her son She flyed over the world beneath Too much higher than the sun ''She was as they called her ''khan Though; living the life of a very poor one Peace be upon her glorious soul . As much as the people not yet gone
-
آهه آنه
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 13:00
برای جهانبخش لورگی از راه می رسی با پوتین هایت که تا باستنت بالا کشیده اند و گردنی که تا آسمان بالا کشیده ای و دستانی که مثلث برمودا را به سخره گرفته اند می خندی اما نه مثل هر وقت آن وقتها من خنده ات را به جهانی از داده های محتمل که میدادم همه را ممکن می کرد اکنون با زهرخنده ای که از هر شوکرانی کشنده تر است می نشینی و...
-
شعری از منصورعلیمرادی
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 17:52
ایلیاتی... ....وگفتند ایلیاتی بوده با چشمانی از دوزخ لبانی از غروب خشکسالی هم بیابانتر پسینگاهی خودش را کرده از پاییز ...حلق آویز زنی از برق خشم خنجر نامرد ..عریانتر دو مرد از کوره راه داستان یک نویسنده روایت می کنند از اتفاقی که نیفتاده که بعد از مرگ ایلش در تلاش شعر یک شاعر میان غربت این واژه های تلخ جان داده رگانش...
-
شعری از غاده فواد السمان
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 17:21
-
دخال
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 11:02
در آرامش خود آرام بگیر و گاه گاهی با همان آرامش همیشگی به سراغم بیا درخواب و نا آرامم کن و با دستهایت که اسوه آرامش اند دوباره خوابم کن
-
آههههههههای کجااااایی جاناتان؟
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 10:40
درد از دست دادن تو درد پرنده نیمه جانی است که در مسیرش به سمت آرامش اسیر طوفان شده باشد
-
شعری از یدالله کریمی نژاد
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 18:19
نوستالژی من برای درخت کوچک تنهایی ام شعر می خواندم و او شعرهای مرا می شنید و کم کم به قلبم ریشه دوانید اکنون دیریست که درخت کوچک تنهایی من به دستان هیزم شکن روشنی بخش شومینه مردی است که شعر نمی داند.
-
confession
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 11:28
''my father told me: '' marry ,that`s why I`m there, sitting by your side .in my white bridal garment ''my father told me:'' marry ,that`s why I`m here alone,trying to reside .in my white graval garment
-
BEAR IT
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1387 11:53
,No Star rises to adorn your Night ,No Hope , No Solution In Sight ,No Freindly Face to greet you ,NO Gracious Companion to fill your Lonely Doom .But You Be The Rock Of Pain ."BEAR IT and ''COME A MAN
-
۸۷
دوشنبه 5 فروردینماه سال 1387 10:33
عید واسه خیلی ها شادیه٬ واسه بعضی هام غم ٬واسه بعضی ها تکرار خاطرات پیروزی های پارساله و واسه خیلی هام حسرت روز های از دست رفته٬ یکی هم می شناسم که عید امسال رو تصمیم گرفته تغییر کنه و هیش کی رو تحویل نگیره طوری که می ترسم اینجوری پیش بره همه از تحویل نگرفتنش دق کنن. ولی بعید می دونم موفق بشه ٬زور بیخودیه. ولی از این...
-
Bruce Andrews
چهارشنبه 22 اسفندماه سال 1386 08:27
-
شعری از ناظم حکمت
جمعه 21 مهرماه سال 1385 16:51
گفت بیا گفت بمان گفت بخند گفت بمیر آمدم ماندم خندیدیم مردم
-
حد فاصل آخرین خط از نوار قلب یک شاعر
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 03:53
ــ قلم قَه هَه هَل لَه هَه هَم قَه هَه هَل بَه هَه هَم قَه هَه هَل قِه هِه هِل قِه هِه قِل لِه هِه هِه قَه هَه هَل لَه هَه هَم قَه هَه هَل بَه هَه هَم قلبم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-
سرزمین...
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1385 03:18
سرزمین من دلبندم جایی میان بازوان توست وباور کن که در این گستره ی کیهانی جایی پهناورتر از سرزمین من نیست ()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()
-
من و تو
جمعه 12 خردادماه سال 1385 04:07
و من امید تو را داد وه بر باد و من سلام خودش را دوباره پاسخ داد و من که محو شد در تو نقطه اش جاماند دوباره از دل آن نقطه ی معلق زاد و من که زاده شد از بطن غصه و غم دوباره غصه و غم کرد دنیایش شاد و من شاد بسان غمی که زاده شود زماجرای زمانه ز حسرت بی داد و من کسی نبود بجز فرد سوم شخص که غایب است همیشه ، همیشه غایب باد و...
-
دلهره
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1385 20:20
آمد سلامی کرد جوابی شنید نشست گفت چه هوای خوبی دیگران هم گفتند بله چه هوای خوبی دستی به صورتش کشید نگاهی به صورت بقیه انداخت احساس کرد – بی اینکه نگاهی تو آینه کرده باشه اون موقع- بقیه از او خیلی جوانتر مانده اند. یاد اولین تار موی سفیدی افتاد که در چهره اش نشسته بود از همه هم کلفت تر می زد یادش آمد که آن روز چه خود...
-
تضاد
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1385 19:17
تنهایی مشاور مشکوکی است و من در حضور تو به تکرار می رسد چون تکرار قناری کوچکی در قفس